دیکشنری
داستان آبیدیک
exposure to cold
ɪkspoʒəɹ to kold
فارسی
1
عمومی
::
درمعرض سرما بودن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EXPOSITIVE
EXPOSITOR
EXPOSITORV
EXPOSITORY
EXPOSTULATE
EXPOSTULATE ABOUT
EXPOSTULATION
EXPOSTULATOR
EXPOSTULATORY
EXPOSURE
EXPOSURE COEFFICIENT
EXPOSURE DISTRIBUTION
EXPOSURE DRAFT
EXPOSURE FIRE
EXPOSURE THERAPY
EXPOSURE TO COLD
EXPOSURES
EXPOTENTIAL
EXPOUND
EXPOUNDER
EXPOUSE
EXPRESS
EXPRESS ANGER
EXPRESS COPY
EXPRESS IN ROUND FIGURES
EXPRESS IN ROUND NUMBERS
EXPRESS ONESELF
EXPRESS TRAIN
EXPRESSAGE
EXPRESSED GENOME
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید